اگر قرار است G-20 چیزی بیش از یک فروشگاه گفتگو در مورد مسائل اقتصادی نباشد، آنها باید حداقل در مورد مشکلات اقتصادی که واقعاً مهم هستند و مشکلاتی که می توانند در مورد آنها کاری انجام دهند صحبت کنند. نه اینکه ارزش پول مهم نیست - آنها در واقع بسیار مهم هستند. و جالب است که ببینیم پس از نادیده گرفتن رسانهها به آنها توجه میشود، مثلاً اینکه دلار بیش از حد قیمتگذاری شده علت اصلی از دست دادن تقریباً یک سوم مشاغل تولیدی ایالات متحده در دهه گذشته بوده است.
اما ما سال ها، اگر نگوییم ده ها سال تا یک توافق چندجانبه در مورد ارز فاصله داریم. رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم طول کشید تا سیستم نرخ ارز ثابت برتون وودز را برای ما به ارمغان آورد، و گروه کنونی دولتها هرگز مشکلی به این سختی را حل نمیکنند، زمانی که حتی نمیتوانند تحلیلی منسجم از مشکل ارائه دهند.
اول چیزهای مهم. فوری ترین مشکل پیش روی اقتصاد جهانی این است که اقتصادهای پردرآمد - از جمله ایالات متحده، اروپا و ژاپن - به سختی از رکود خود بهبود می یابند. صندوق بین المللی پول (IMF) در فصل ششم خود به این موضوع اشاره کرده است چشم انداز اقتصاد جهانی ماه گذشته، با اشاره به اینکه بهبود اقتصادهای پردرآمد "تا زمانی که بهبود سرمایه گذاری تجاری منجر به رشد اشتغال بیشتر نشود، شکننده خواهد بود." متأسفانه این نگرانی همه است زیرا این کشورها اکثریت اقتصاد جهان را تشکیل می دهند.
اکنون این چیزی است که دولتهای G-20 واقعاً میتوانند کاری در مورد آن انجام دهند، به ویژه به این دلیل که برخی از آنها فعالانه اوضاع را بدتر میکنند. مقامات اروپایی - که شامل کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا، و صندوق بین المللی پول (که زیرمجموعه این مقامات در اروپا است) - هستند. خفه کردن بهبودی در اسپانیا، ایرلند، یونان، پرتغال و سایر کشورها. هزینه استقراض ایرلند فقط 3 درصد افزایش یافت سه هفته گذشته- از 6 درصد به 9 درصد بالقوه انفجاری - زیرا سیاست های ریاضتی آن تأثیر قابل پیش بینی مخوف کردن اقتصاد را دارد. اسپانیا برای سه ماهه سوم رشد صفر و تقریباً در کل سال رشد داشته است، با نرخ بیکاری 20 درصد. تنها در شش ماه گذشته، صندوق بین المللی پول مجبور شده است پیش بینی را کاهش دهید برای رشد تولید ناخالص داخلی یونان از منفی 2 به منفی 4 درصد، به همین دلایل؛ و اگر همه چیز طبق برنامه ریاضت اقتصادی آنها به خوبی پیش برود، یونان در سال 144 بدهی 2013 درصدی تولید ناخالص داخلی خواهد داشت که این رقم در سال 115 2009 درصد بود.
با طنز بزرگی است که هر یک از این دولت ها یا مقامات اکنون وقتی فدرال رزرو ایالات متحده واقعاً کاری را درست انجام می دهد، شکایت می کنند. «تسهیل کمی» فدرال رزرو، یا ایجاد پول و استفاده از آن برای خرید اوراق قرضه دولتی بلندمدت، دقیقاً همان کاری است که هر بانک مرکزی مسئول باید در زمانی که اقتصاد ملی آنها اینقدر رکود است، انجام دهد. متأسفانه، از آنجایی که نرخ های بلندمدت در حال حاضر بسیار پایین است، تأثیر 600 میلیارد دلار خرید اضافی در شش ماه آینده احتمالاً حداقل خواهد بود. اما اقدام فدرال رزرو پایین می آورد بار خالص بدهی ایالات متحده، زیرا پرداخت سود بدهی که فدرال رزرو خریداری می کند اکنون به خزانه داری ایالات متحده باز می گردد.
فدرال رزرو با «پولسازی» این بدهی – و در نتیجه خلاص شدن از شر این بار بهره، فضای بیشتری را برای رئیسجمهور و کنگره ایجاد کرده است تا برخی از مخارج محرک بسیار مورد نیاز را فراهم کنند. اگر چین با اقتصاد کمتر از سه چهارم ایالات متحده (کمتر از نصف با نرخ ارز فعلی)، می تواند 735 میلیارد دلار سرمایه گذاری کند. سرمایه گذاری در انرژی کم کربن در دهه آینده، به نظر شما ایالات متحده چه کاری می تواند برای کاهش اختلالات آب و هوایی انجام دهد و در عین حال برای 15 میلیون بیکار (رسما) ما شغل ایجاد کند؟
بنابراین، اگر کسی میخواهد از کاری که دولت ایالات متحده در حال حاضر با اقتصاد جهانی انجام میدهد یا نمیکند شکایت کند، ابتدا باید به کنگره و رئیسجمهور شکایت کند که نتوانستهاند محرکهای مالی لازم را ارائه دهند - نه فدرال رزرو. بهترین کاری که بانک مرکزی اروپا می تواند انجام دهد این است که از فدرال رزرو تقلید کند و به اقتصادهای ضعیف منطقه یورو کمک کند تا رشد اقتصادی را بازگردانند و نه عقب راندن آنها به سمت رکود.
برخی از کشورها نگرانند که پایین نگه داشتن نرخ های بلندمدت توسط فدرال رزرو پول زیادی را به اقتصاد آنها ارسال کند، به دنبال بازدهی بالاتر و افزایش ارزش ارزهایشان باشد. اما این دولتها میتوانند این جریانهای ورودی را با کنترلهای سرمایه، از جمله مالیات بر اشکال مختلف سرمایهگذاری ورودی، کاهش دهند.
کل این تهدید «جنگ ارزی» و فرو رفتن در ورطه حفاظتی کاملاً اغراق آمیز است. بیش از یک دهه است که به طور مکرر در مورد یک کابوس حمایتی هشدار داده شده است که اگر دور دوحه سازمان تجارت جهانی پیشرفت نکند، اقتصاد جهان را به توقف تهدید می کند. اما مذاکرات برای آزادسازی تجارت و بازرگانی به جایی نرسید در حالی که صادرات جهانی تنها در پنج سال 2002-2007 بیش از دو برابر شد. هنگامی که سقوط در نهایت رخ داد، هیچ ربطی به حمایت گرایی نداشت – اگر چیزی بیشتر از آن به آزادسازی در بخش مالی مربوط می شد.
فوری ترین تهدید برای اقتصاد جهانی در حال حاضر ناشی از «جنگ ارزی» یا حمایت گرایی نیست، بلکه ناشی از سیاست های کلان اقتصادی بیش از حد محافظه کارانه و جزم محور است. شرم آور است که این موضوع اصلی در دستور کار G-20 نبود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا