در نشست سران ناتو در اوایل ماه جاری، ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو مجبور شد علناً از رهبری دونالد ترامپ تمجید کند. آقای استولتنبرگ تقریباً یک مرد سخت کوش بسیار باهوش است. این عملاً یک پیش نیاز برای یک فرد در موقعیت خود است. در مقابل، دونالد ترامپ نادان ترین فرد ناآماده ای است که تاکنون در کاخ سفید نشسته است.

با این وجود، زمانی که استولتنبرگ به افزایش هزینه های نظامی اعضای ناتو اشاره کرد، ترامپ از او پرسید که چرا این افزایش ها اتفاق می افتد. استولتنبرگ با ملایمت پاسخ داد: "به دلیل رهبری شما." (در واقع، این افزایش بخشی از توافقی بود که با پرزیدنت اوباما در سال 2014 مذاکره شد.)

ترامپ آشکارا عاشق این بازی است که افراد قدرتمند را مجبور به ستایش او می کند. مانند استولتنبرگ، به نظر می رسد اکثر آنها احساس نمی کنند که هیچ انتخابی دارند.

اما موضوعی در اینجا وجود دارد که بسیار فراتر از شخصیت ناخوشایند دونالد ترامپ است. ده ها میلیون نفر در سال 2016 به ترامپ رای دادند (البته کمتر از اکثریت و در واقع کمتر از رقیب اصلی او، هیلاری کلینتون).

این تا حد زیادی به این دلیل بود که آنها کسی را در کاخ سفید می خواستند که به افرادی مانند استولتنبرگ توهین کند. آنها کسی را می‌خواستند که در چشم مردمی که آنها را نخبه می‌دانستند انگشت شست باشد، و دونالد ترامپ مطمئناً با این شرایط مطابقت دارد.

ایالات متحده همیشه این همه مردم نداشت که به زباله دانی مقامات مستقر را یک هدف می دانستند. همین امر در مورد اروپا نیز صدق می‌کند، جایی که مردم در بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی دولت‌های پوپولیست راستگرا را انتخاب کردند.

نژادپرستی و بیگانه هراسی از عوامل مهم این جنبش ها هستند، اما سوال اینجاست که چرا این نیروها در سیاست ملی امروز اینقدر اهمیت دارند؟ به هر حال، نژادپرستی و بیگانه هراسی برای ایالات متحده و اروپا به سختی چیز جدیدی است.

بخشی از ماجرا این است که نخبگان ما آگاهانه سیاست‌هایی را دنبال می‌کنند که درآمد را به سمت بالا توزیع می‌کند. این موضوع در ایالات متحده بیشتر است، اما تقریباً در همه جا صادق است.

این سیاست های بازتوزیع رو به بالا تقریباً تمام حوزه های فعالیت اقتصادی را در بر می گیرد. با شروع از مهمترین آنها، حفظ نرخ تورم نزدیک به صفر به وسواس بانک های مرکزی تبدیل شده است، حتی به قیمت کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری.

هنگامی که نرخ بیکاری افزایش می یابد، به طور نامتناسبی به کسانی که در سطح متوسط ​​و پایین توزیع درآمد هستند و شغل خود را از دست می دهند ضربه می زند. علاوه بر این، سطوح بالاتر بیکاری قدرت چانه زنی کسانی را که هنوز شغل دارند کاهش می دهد.

این الگو در داده های ایالات متحده بسیار واضح است. تنها زمانی در چهار دهه گذشته که اکثر کارگران رشد دستمزد واقعی را حفظ کردند، دوره بیکاری کم در اواخر دهه 1990 و بار دیگر در چهار سال گذشته بود که نرخ بیکاری به زیر 5.0 درصد و در نهایت به 4.0 درصد کاهش یافت.

این سیاست های بازتوزیعی در حوزه های دیگر نیز دیده می شود. ایالات متحده در چهار دهه گذشته انحصارهای حق اختراع و کپی رایت را قوی تر و طولانی تر کرده است، با این منطق که آنها برای ایجاد انگیزه برای نوآوری و کار خلاق مورد نیاز هستند.

به طور باورنکردنی، بسیاری از اقتصاددانان پس از آن برمی‌گردند و «تکنولوژی» را مقصر نابرابری می‌دانند. برای هر کسی که چشمان روشنی دارد باید کاملاً واضح باشد که این فناوری نیست که نابرابری را ایجاد می کند، این قوانینی است که برای حاکمیت فناوری ایجاد شده است.

ما همچنین امور مالی را به گونه‌ای تنظیم کرده‌ایم که پرداخت‌های کلانی را برای بازیکنان بزرگ به قیمت سایرین تضمین می‌کند. در حالی که الگوی مقرراتی که به تعداد کمی اجازه می دهد تا به طور باورنکردنی ثروتمند شوند، اغلب به عنوان «تنظیم زدایی» نامیده می شود، هیچ کس در واقع نمی خواهد به ضمانت های دولتی برای سپرده های بانکی یا عقب نشینی دولت در یک بحران مالی، مانند رویدادهای سال 2008، پایان دهد. بازیگران بزرگ فقط می‌خواهند بخش مالی را به نفع خود اداره کنند.

در نهایت، تقریباً در همه جا، دولت‌ها آگاهانه تلاش کرده‌اند تا قدرت اتحادیه‌ها را تضعیف کنند. این اقدامات به اشکال مختلفی از جمله محدودیت در اعتصابات و قوانینی که سازماندهی اتحادیه‌ها را برای کارگران سخت‌تر می‌کند، صورت گرفته است. وقتی اتحادیه‌ها قدرت کمتری دارند، کارگران در وسط و پایین قطعه کوچک‌تری از کیک دریافت می‌کنند.

نتیجه این سیاست ها توزیع مجدد بخش عمده ای از دستاوردهای حاصل از رشد در چهار دهه گذشته به بخش کوچکی از جمعیت بوده است. این امر به ویژه در ایالات متحده صادق است، جایی که دستمزد یک کارگر معمولی با تنظیم تورم به سختی افزایش یافته است، اما این داستانی است که بیشتر کشورهای ثروتمند را توصیف می کند.

در حالی که رای دهندگان خشمگینی که رای خود را برای دونالد ترامپ، یا برگزیت به صندوق انداخته اند، یا یکی از پوپولیست های دست راستی در اروپای مرکزی یا شرقی ممکن است درک کمی از سیاست های خاصی که منجر به توزیع مجدد رو به بالا شده است، داشته باشند، آنها می دانند که دارند. بهبودهای چشمگیری در استانداردهای زندگی خود مشاهده نکرده اند. اما، آنها بدون شک طبقه قابل توجهی از افراد را در بالا می بینند که عملکرد بسیار خوبی دارند.

اگر آقای استولتنبرگ و همکارانش نمی‌خواهند در کار انزجار به طرفداران ترامپ باشند، باید به فکر سیاست‌هایی باشند که تضمین می‌کند منافع رشد به طور گسترده به اشتراک گذاشته می‌شود. توسعه چنین سیاست‌هایی سخت نیست، اگرچه ذینفعان توزیع مجدد رو به بالا تمایلی به چشم پوشی از دستاوردهای خود ندارند.

البته هیچ تضمینی وجود ندارد که رای دهندگان طبقه کارگر همچنان به سیاستمداران نژادپرست و بیگانه هراس رأی ندهند. اما داشتن سیاست های اقتصادی که به نفع همه باشد و نه فقط یک نخبگان کوچک، در هر صورت کار درستی است.

و در ابتدایی‌ترین سطح، سیاست‌هایی که فرصت‌های بیشتری برای پیشرفت ارائه می‌دهند، به معنای کاهش تعداد رای‌دهندگان طبقه کارگر است. اگر ایالات متحده به همان میزانی که از سال 1959 تا 1979 ثبت نام کرده بود به افزایش ثبت نام در دانشگاه ادامه می داد، در سال 10 2016 میلیون رای دهنده تحصیل کرده دیگر وجود داشت. با توجه به تفاوت در حاشیه های کلینتون-ترامپ برای تحصیل کرده ها رای دهندگانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، این امر می توانست بیش از 1.8 میلیون رای به حاشیه کلینتون اضافه کند و عملاً ریاست جمهوری او را تضمین کند.

به طور خلاصه، آینده انتخابی است بین سیاست‌هایی که به نفع بخش عمده‌ای از جمعیت طراحی شده‌اند و سیاست‌هایی که به بازتوزیع رو به بالا ادامه می‌دهند. اگر به دومی ادامه دهیم، بهتر است به تمجید از دونالد ترامپ عادت کنیم.


ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.

اهدا
اهدا

دین بیکر یکی از مدیران مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاست در واشنگتن دی سی است. دین قبلاً به عنوان اقتصاددان ارشد در مؤسسه سیاست اقتصادی و استادیار در دانشگاه باکنل کار می کرد. او همچنین به عنوان مشاور برای بانک جهانی، کمیته مشترک اقتصادی کنگره آمریکا و شورای مشورتی اتحادیه کارگری OECD کار کرده است.

پاسخ را ترک کنید انصراف از پاسخ

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

موسسه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی، شرکت یک موسسه غیرانتفاعی 501(c)3 است.

شماره EIN ما #22-2959506 است. کمک مالی شما تا حد مجاز توسط قانون مشمول کسر مالیات است.

ما حمایت مالی از تبلیغات یا حامیان شرکتی را نمی پذیریم. ما برای انجام کار خود به خیرینی مانند شما متکی هستیم.

ZNetwork: اخبار چپ، تحلیل، چشم انداز و استراتژی

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

اشتراک

به انجمن Z بپیوندید - دعوت نامه ها، اطلاعیه ها، خلاصه هفتگی و فرصت هایی برای مشارکت دریافت کنید.

از نسخه موبایل خارج شوید